چند نکته در مورد زن زندگی آزادی
در میان همهی آنچه در سراسر کشور و جامعهی ایرانی در سراسر جهان جریان دارد، و حجم گفتهها و نظرات، نوشتن کلمهای به امید آنکه نوری باشد بر تاریکی گاه برایم بسیار سخت میشود. باز چند نکته را که امیدوارم وضوحی دهد یا سوالی باشد برای فکر کردن مینویسم.
- نقطه مرکزی آنچه در جریان تجربه آن هستیم برایم "زندگی" است و تلاشی برای به دست آوردن حق زندگی با تمام ویژگیهایش، مثل انتخاب فردی در امنیت، ارتباط جمعی با پذیرش و در صلح. از دید من ذات زندگی دور از خشونت است و خشونت نفی کنندهی ویژگیهای زندگی است که مردم میخواهند.
- با وجود فقدان آموزش فراگیر برای بدونخشونت در ایران، فقدان سازمانهای متشکل مبتنی بر بدونخشونت و وجود افراد شاخص و پیشرو در عرصههای اجتماعی؛ من حرکت مردمی را - به صورت نسبی - بدونخشونت و مهمتر در مسیر کاهش خشونت میبینم (شاید چون در تصور من امکان خشونت بالقوه بسیار بیشتری در تعاملات اجتماعی وجود دارد). نمونههایی بسیار خلاقانه از اقدامهای بدونخشونت در این مدت تجربه کردیم. از جمله ترانه برای ...، قدم زدنهای بدون روسری خانمها، پخش کردن موسیقی در فضاهای عمومی، ابرازهای مختلف در دانشگاههای هنر کشور، حوضهای خونی در تهران ... و آبشار خونی در ایذه، سکوت دانشجویان دانشگاه فردوسی وقتی از روبهروی مهد کودک رد میشوند و در نهایت اقدام جوانان آمل؛ با دست بالابردن، سجده کردن و دعوت به تیر زدن تیراندازان - که به نظرم یک مثال آموزشی جهانی خواهد شد - و امیدوارم (با وجود بیخبری من) امکان شلیک طرف مقابل را به صفر رسانده باشد.
- صدای خشونت کلامی از طرف ساختار حکومتی برایم قابل درک و تصور نیست و یک سوال بزرگ است. همزمان صدای خشونت کلامی از خیابان برایم دو منشا دارد: شدت بسیار درد و خشم به علاوه ندانستن زبان و کلامی که بتواند شدت درد و خشم را در عین احترام به ارزشهای انسانی ابراز کند. یعنی متأسفانه در طول قرنها شدت خشم و درد خود و دیگران را با کلماتی جنسیتی ناشی از رابطهی فیزیکی شنیدهایم و آن را یاد گرفتهایم و ناگزیر از نداشتن زبان و کلامی دیگر به محض آنکه دهان خود را ناشی از شدت درد باز میکنیم از این ادبیات استفاده میکنیم. حتی دراین مورد هم تلاشهایی برای یافتن کلامی دیگر و جایگزینی عبارات جنسیتی و رابطه فیزیکی شروع شده است و این برایم به معنی تلاش جمعی برای کاهش خشونت از طرف خیابان است و ارزشمند و امیدبخش.
- در مسیر اقدام بدونخشونت بدیهی است که بین خشونت ورزیدن و مورد خشونت قرار گرفتن تمایز است و عمل بدونخشونت یکطرف لزوماً به معنی بدونخشونت شدن طرف مقابل نیست. عملکرد مبتنی بر بدونخشونت ناشی از ارزش و باور فردی است و نه اطمینان از عکسالعمل طرف مقابل. هرچند از دید من بدون شک بر خشونتورزی طرف مقابل هم تاثیر خواهد داشت.
- از نگاه من بین بدونخشونت گاندی و مارشال روزنبرگ تمایزی مهم و بسیار کارآمد وجود دارد و آن هم مفهوم قدرت حمایتگر در نگاه مارشال است. قدرت حمایتگر یعنی استفاده از قدرت برای پیشگیری از صدمه به زندگی و یا حداقل کاهش آن. با این نگرش از قدرت استفاده میکنیم تا زندگی و بقای فردی آسیب نبیند و جنبهی پیشگیری دارد، برخلاف قدرت تنبیهی یا انتقامگونه که بعد از دیدن آسیبی به تلافی و امید به آگاهی آسیبی زده میشود که احتمالاً نتیجهی آن تشدید خشونت خواهد بود. مثال برای قدرت حمایتگر را در همهی عرصههای زندگی میتوان دید از پشهبند و توری پنجره در مقابل پشهکش. موشک ضدموشک در صنایع نظامی در مقابل موشک دوربرد. جلیقه ضدگلوله در مقابل اسلحه تک تیرانداز. تکواندو که یک ورزش رزمی دفاع شخص است در مقابل کنگ فو که جبنه تهاجمی بیشتری دارد.
کامران
نهم آبانماه ۱۴۰۱