در یکی از سختترین برهههای زندگیام به لطف یکی از یاران مشفق که شاهد عینی آن سختیها بود در دورههایی شرکت کردم که مدرسش شاگرد مستقیم مارشال روزنبرگ کانادایی بود... مبدع این روش برای نجات روابط انسانی از چنگال خشونت. همزمان با دوستی دور اما نزدیک، در عالم مجاز از تجربیات این دوره صحبت میکردیم و در مواردی او با پرسشگریهای بجایش، این تجربه را برایم بیشتر در دسترس قرار میداد. هنوز با برخی موارد و درک و دریافت برخی از همدورهایها زاویه داشتم و دلیلش شاید برخی کپیبرداریهای رباتیک و بیروح بود از تکنیک زبان زندگی. گاه شرایطی پیش میآید در زندگی که حاصل برخی آموزههای ذهنی و سابجکتیو به آموزههایی عینی و آبژکتیو تبدیل می شود و ما به عمق و ژرفای خاصیت یک آموزه دست پیدا میکنیم. این اتفاق درست در بزنگاه های مقایسه دو شیوه برابر یک چالش واحد است و البته هیچ کس جز آن کسی که مشغول دست و پنجه نرم کردن با یک چالش نفسبُر است توان گواهی دادن به این شیوه ممتاز را ندارد. از شرکت در آن دوره چند سالی می گذرد و قسمت بود که این روزها با مواجهه ای حساس به کارایی زبان زندگی یا NVC اذعان کنم و نیز برای کسانی که تجربه شخصی این آموزه ها را در زندگی فردی نداشتهاند آرزو کنم با مارشال روزنبرگ و آنچه می آموزاند، آشنا شوند.
با قدردانی ویژه از دوستان عزیزم فواد و بیتا این یادداشت را به آنان تقدیم می کنم.
نویسنده: افسانه نجاتی
تجربه هایی که در سایت «زبانزندگی» ارتباطیبدونخشونت - باشتراک گذاشته میشود؛ تجربهی عملی کاربرد زبانزندگی با درک نگارندهاست و نه یکمثال آموزشی.