بیاید طور دیگری قضاوت کنیم!
حدس میزنم شما هم مثل من بارها و بارها جملهی "قضاوت نکنیم!" را شنیدهاید.
احتمالا شنیدن این جمله برای ما محرک نگرانی و ترس است، چون دوست داریم راهی برای مراقبت از خود داشته باشیم. شاید هم عصبانی و کلافه شویم چون برای ما یادآور تجربه درد و رنجی آمیخته با سرزنشی در گذشته است.
در این نوشته قصد دارم راهی نو برای ارزیابی و تصمیمگیری را بر اساس الگوی ارتباطی زبان زندگی پیشنهاد کنم. به این امید که علاوه بر نیازهایی مانند بقا، بهرهوری و مراقبت از خود – که حدس میزنم نیازهای پشت قضاوت رایج است – نیازهای دیگری مانند ارتباط، صلح، ابراز خود و بهرهوری نیز دیده شود.
نگاهی دوباره به قضاوت اخلاقی
در زبان زندگی منظور از قضاوت اخلاقی غلط یا بد دانستن آن چیزهایی (موضوعات، افراد و ...) است که متناسب با ارزشهای ما نیستند.
همچنین هر نوع برچسب (مثبت، منفی و خنثی) نیز به نوعی قضاوت اخلاقی است، زیرا تمرکز بر این موضوع است که "کی چه است"
همهی ما مثالهایی از این نوع قضاوت را تجربه کردهایم:
- سرد و بیاحساس است.
- او تنبل است.
- مشکل تو این است که خیلی خودخواهی!
- خوش اخلاق و مهربان است.
- آنها نمیفهمند و توان تحلیل مسائل سیاسی و اقتصادی را ندارند.
- او بدحجاب و قانونشکن است.
- چه قدر مغرور! دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست...جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است.
با بررسی این مثالها میتوان به پیشفرضهای زیر رسید:
- مبنا و تعاریف مشخص و دقیقی از درست و غلط وجود دارد.
- همه باید این تعاریف را قبول داشته باشند چون عقل یا دیگری این طور حکم میکند.
- همه ما به تمام اطلاعات لازم جهت انطباق و بررسی آنها با مبنا و تعاریف درست دسترسی داریم.
- هر کدام از ما نه تنها اجازه داریم بلکه موظفیم برای مراقبت از خود یا این مبنای حکم شده، دست به سنجش خودمان و دیگران بزنیم.
- سنجش ما تعیین کننده و راهنمای نوع ابراز یا رفتارمان با خودمان و دیگران است.
وقتی این پیشفرضها را میبینم، احساسی که تجربه میکنم ناامنی، اضطراب و ترس است. من نیاز به وضوح دارم، من به این گونه سادهسازی انسان و روابط انسانی شک دارم!
"در دنیای قضاوتها، به این نکته توجه میشود که «کی چه است»
کتاب ارتباط بدونخشونت؛ زبان زندگی"
به این سوالها فکر میکنم:
- چه کسی درست و غلط را برای ما تعیین کرده است؟
- با فرض وجود درست و غلط من چگونه میتوانم به همه اطلاعات در مورد افراد برای مقایسه آن با مبانی درست دسترسی داشته باشم؟
- اینکه من دیگری را نادان، بدحجاب، تنبل، مغرور، خودخواه، سرد و بیاحساس صدا کنم زندگی من یا دیگری را بهبود میبخشد؟
- این نوع تقلیل انسان و انسانیتزدایی از او چه مجوزی برای ابراز یا رفتار به من میدهد؟
- این مدل ارزیابی با چه نیتی و توسط چه افرادی در طول تاریخ طراحی شده است؟
- چرا باید در این فضای ناامن زندگی کنم و فضا را برای دیگران ناامن کنم؟
- راه دیگری برای ارزیابی وجود دارد؟
"طبقهبندی مردم و قضاوت دربارهی آنها خشونت را ترویج میکند.
کتاب ارتباط بدونخشونت؛ زبان زندگی"
قضاوت ارزشی، راهی نو برای قضاوت کردن.
من دوست دارم به راهی فکر کنم که در آن مراقبت از خود، ارتباط، صلح، ابراز خود و بهرهوری دیده شود، همچنین مبنایی برای تصمیمگیریهای من باشد.
اینکه بخشی از اطلاعات را داشته باشم و با این تصور که مبنایی برای درست و غلط وجود دارد، در نقش قاضی پرونده، خودم یا دیگران را بررسی و حکم صادر کنم، بودنی نیست که برای من رضایت و آرامش به همراه داشته باشد.
من دوست دارم این راه:
- مبنایش، ارتباط من و هر آدمی با خودش باشد.
- جهان امنی فراتر از درست و غلط، زمین بازیاش باشد.
- قدم زدن در آن شدنی و قابل اجرا باشد.
- تمامیت انسان و نیازهایش را به رسمیت بشناسد و در پی تقلیل آن به شی نباشد. همزمان به انسان به عنوان موجودی آسیبپذیر بیاندیشد.
- وابستگی متقابل انسانها و نیازهای انسانی به یکدیگر را به رسمیت بشناسد.
- به ارزیابی به عنوان راهی برای یادگیری و رشد نگاه کند.
- منعکسکننده اعتقادات من و هر آدمی نسبت به زندگی باشد.
من این راه را در زبان زندگی یافتهام. نام این راه "قضاوت ارزشی" یا "تصمیمگیری بر اساس ارزشها و نیازها" است.
در این راه من، نیازها و ارزشهایم رسمیت دارند و امکان ابراز آنها برایم وجود دارد. شما هم برای من انسانی هستید که مجموعهای از نیازها را دارید و هر لحظه ممکن است احساس یا احساسهایی، ما را به یک یا چند مورد از این نیازها وصل کند.
در این راه، دیگر جهان ثابت و غیرقابل تغییر نیست که من در بهترین حالت قادر به تحلیل و فهم آن باشم. جهان آن چیزی است که من به کمک زبان، آن را توصیف و خلق میکنم.
در این راه، من با چشمهایم میبینم، با گوشهایم میشنوم، به بدنم و احساساتم اعتماد میکنم و نیازها و ارزشهایم را دوست دارم.
"تحلیل رفتار و گفتار دیگران در حقیقت بیان نیازها و ارزشهای خودمان است.
کتاب ارتباط بدونخشونت؛ زبان زندگی"
قضاوتها برای من اینگونه ترجمه میشدند:
- سرد و بیاحساس است.
ترجمه احتمالی من: من دلم میخواهد وقتی به خانه میآیی من را بغل کنی، ارتباط و صمیمیت نیاز دارم.
- او تنبل است.
ترجمه احتمالی من: در سه بار اخیری که او را دیدم تا ساعت 9 خواب بود، کلافگی دارم چون نیاز به هماهنگی و اطمینان خاطر از نظم و بهرهوری دارم.
- مشکل تو این است که خیلی خودخواهی!
ترجمه احتمالی من: اینکه نیم ساعت قبل از برنامه به من خبر دادی که امکان حضور داری، برای من کلافگی به همراه داشت چون نیاز به نظم دارم، فکر میکنی دفعه بعد بتوانی از روز قبل خبر بدهی؟
- خوش اخلاق و مهربان است.
ترجمه احتمالی من: اینکه در یک ماه اخیر 5 بار به مادرش سرزده برای من امیدواری و شوق به همراه داشت چون نیازم به معنا و اطمینان خاطر از حمایت برآورده شد.
- آنها نمیفهمند و توان تحلیل مسائل سیاسی و اقتصادی را ندارند.
ترجمه احتمالی من: من میترسم، دلم پذیرش و اثرگذاری میخواهد.
- او بدحجاب و قانونشکن است.
ترجمه احتمالی من: اینکه روسری ندارد هماهنگ با پوششی که من فکر میکنم امنیت جمعی را به همراه دارد، نیست.
- چه قدر مغرور! دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست...جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است.
ترجمه احتمالی من: ناامیدی و استیصال دارم، دلم احترام، ارتباط و مشارکت میخواهد.
ممنون از اینکه این مطلب را مطالعه کردید، با نوشتن این مطلب من در تلاش بودم تا نیازم به اثرگذاری، یادگیری، ارتباط و صلح را برآورده کنم.
سعید سمیعی